آن یزیدان که دم از محراب و منبر میزدند
پیش محراب و عمود، بر فرق حیدر میزنند؟
این جماعت را ببین،در جامهی گوسفند،گرگ
گاهی شمشیری به سر، گاه نیزه را سر میزدند...
ای حریمت غربتش ، همچو جدت، بی خبر
ای که بودیم در فراقت، این مدت، بی پدر
کی شود چشم، کف صحن جمیلت بکشم
دل شود باز ، کنم عرض ارادتای پدر
فقط لفظ امیر،دلچسب علی است
فدک،ارثِ شده غصبِ علی است
فلک را گر بگردی این گویند
تنم خاکِ سُمِ اسبِ علی است
هفت سالست که امان و صدامان
هفت سالست که زمین و آسمان
میبینند اما سکوت میکنند
این دعایت باز همان است و همان...
دلتنگ آن دو چشمم که جانم را ربود
تا کجا باید کرد،این داستان را وانمود
کاش نبود هرگز جانا،اینچنین داستانم
آن یکی بود اما ، آن از آنِ من نبود...
در این دنیا که عاشقها شدند مست
در این دنیا که شیخانم شدند پست
مشو نومید تو از لطفِ خداجان
که بسیار است و دستی روی یک دست
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخابها و تصمیمهای درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاههای شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن میدانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاههای خود را در قالب هنر بیان میکنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود میگذارند.
تعداد صفحات : 0